.

حدیث تصادفی

حدیث تصادفی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بادصبا
درباره ما
منوی اصلی
مطالب پیشین
لینک دوستان

ویرایش
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 171
  • بازدید دیروز : 4022
  • کل بازدید : 1513764
  • تعداد کل یاد داشت ها : 6770
  • آخرین بازدید : 103/9/6    ساعت : 1:5 ص
جستجو

وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ابر برچسب ها
ارسال شده در سه شنبه 90/10/13 ساعت 7:56 ص نویسنده : ایمان احمدی

فتنه 88 همچون دیگر مقاطع حساس تاریخ انقلاب پر بود از آزمایش برای "مردم" و "خواص" و تکرار تجربه های معروف تاریخی. نقش آفرینی شایسته و کم نظیر مردم در این برهه خطیر با حضور بصیرانه در میدان نظر و عمل که اوج آن حماسه 9 دی بود، بر همگان آشکار شد.

اما رویکرد سوال برانگیز عده ای از خواص مطرح، موجب شد که شخصیت ها و مردم بصیر ایران اسلامی آنان را به برخی شخصیت های مشهور صدر اسلام تشبیه کنند. این شخصیت های خوش سابقه و انقلابی جمهوری اسلامی گرچه همانند برخی بزرگان صدراسلام کارنامه ای ارزشمند و اثرگذار در حکومت اسلامی داشتند اما درست مانند آنان که در فتنه های دوران ائمه معصومین(ع) غرق شدند، در آزمایش حساس فتنه 88 زانو خم کردند و چرب و شیرین دنیا آنان را فریفت و به سقوط مرگبار کشاند.

اما نه تنها در صدر اسلام که در تاریخ بلند ادیان الهی، خواصی که "بد عاقبت" شدند بسیار فراوانند اما در اینجا هفت نمونه را که در کتاب گفتار معصومین(علیهم السلام) نوشته آیة الله مکارم شیرازی آمده، بیان مى کنیم که خالی از لطف نیست:

1. بلعم باعورا که از دانشمندان بنى اسرائیل بود، مقامش آنقدر بالا رفت که مستجاب الدعوه شد، و حضرت موسى (علیه السلام) از او به عنوان مبلّغ استفاده مى کرد، ولى بر اثر تمایل به فرعون و وعده و وعیدهاى او از راه حق منحرف شد و همه کرامات خود را از دست داد، تا آنجا که در صف مخالفان موسى (علیه السلام) قرار گرفت. این موضوع به زمان موسى (علیه السلام) یا سایر پیامبران اختصاص نداشته و بعد از پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) و تا به امروز نیز ادامه دارد که بلعم باعوراها علم و دانش و نفوذ اجتماعى خود را در برابر درهم و دینار یا مقام و یا به خاطر انگیزه حسد در اختیار گروه هاى منافق و دشمنان حق قرار داده و مى دهند.

این افراد ویژگى هایى دارند که قرآن در آیات 176 و 175 سوره اعراف آن ویژگى ها را چنین بیان مى کند: آنها هواپرستانى هستند که خداى خود را فراموش کرده و همّتهایى پست دارند و تحت وسوسه هاى شدید شیطان قرار دارند و به آسانى قابل خرید و فروشند، آنها همانند سگهاى بیمارى هستند که هرگز سیراب نمى گردند. (1)

چون فرعون تصمیم گرفت موسى و یارانش راتعقیب کند به بلعم باعورا گفت: از خدا بخواه که موسى و اصحابش به دست ما گرفتار شوند. او پذیرفت و به طرف موسى (علیه السلام) و اصحابش به راه افتاد تا آنها را نفرین کند. چهارپاى وى از حرکت امتناع ورزید، بلعم باعورا حیوان را زد; خداوند حیوان را به زبان آورد و حیوان گفت: واى بر تو چرا مرا مى زنى؟ آیا مى خواهى همراه تو بیایم که تو پیامبر خدا و قومش را نفرین کنى؟ بلعم باعورا آنقدر آن حیوان را زد تا جان داد. در این هنگام اسم اعظم از دست او رفت. (2)

2. سعد وقاص از سابقین در اسلام است که پیش از ابوبکر مسلمان شد و یکى از نامه نویسان پیامبر (صلى الله علیه وآله) بود، امّا عاقبتش بد شد و با امام على (علیه السلام) بیعت نکرد ولى پس از امام (علیه السلام) وقتى شنید که معاویه به سبّ و لعن على (علیه السلام) مى پردازد بر او وارد شد و گریست و در باب فضایل امیرالمؤمنین (علیه السلام) سخن گفت و حدیث «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا علىٌّ مَوْلاه » و حدیث مباهله و حدیث منزلت را به رخ معاویه کشید.

معاویه او را از شام بیرون کرد و به فرماندار مدینه نوشت تا سعد وقاص را مسموم کند و او هم عمل کرد و سعد را مسموم کرد. سعد نه با حکومت حق کنار آمد و نه با حکومت باطل و خَسِرَالدُنیا و الآخِرَة شد. (3)

3. حسان ، شاعر پیامبر(صلى الله علیه وآله) هم متأسّفانه با همه درخشش به مشکل تلوّن (در آغاز زندگى ایمان قابل قبول داشتند ولى بد عاقبت شدند) دچار شد. او شعرى که درغدیر سرود به جاى کلمه مولا کلمه امام را آورد:

وَ قالَ لَهُ قُمْ یا علىُّ فاِنَّنِی *** رَضِیتُکَ مِنْ بَعْدِى اِماماً و هادِیاً
«پیامبر (صلى الله علیه وآله) فرمود: یا على برخیز که من تو را به عنوان امام و هادى مردم پس از خودم برگزیدم».

همین حسان پس از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) به انحراف گرایید و در زمان خلافت على (علیه السلام) ، عثمانى از آب درآمد و در خطّ مخالف قرار گرفت; و از اینجا سرّ کیفیّت دعاى پیامبر (صلى الله علیه وآله) در حقّ او معلوم مى گردد که فرمود: «لا تَزالُ یا حَسّانُ مُؤیَّداً بِروحِ القُدُسِ ما نَصَرْتَنا بِلِسانِک ; تا زمانى که با زبانت ما را یارى مى کنى مورد تأیید مى باشى».

4. قیس بن عمرو بن مالک کهلانى معروف به نجاشى شاعر، از اهل نجران یمن و از یاران امام على (علیه السلام) بود در صفّین به جنگ با شاعران شام رفت، پس از جنگ صفّین در ماه رمضان به کوفه آمد و مهمان دوست خود ابوسماک شد. ولى در آن روز ناهار خوردند و شراب نوشیدند و مست شدند، امام (علیه السلام) 80 تازیانه به خاطر شراب خوارى و 20 تازیانه به خاطر بى حرمتى به ماه مبارک رمضان به عنوان حد به او زد. از حضرت جدا شد و به معاویه پیوست.

5. طلحه از قریش و از اهل مکّه و از پیشگامان در اسلام است، در جنگهاى زیادى حضور داشت ولى سرانجام در جنگ جمل شرکت کرد و کشته شد.

6. زبیر از خواصّ پیامبر(صلى الله علیه وآله) و پسر عمّه حضرت و پسر صفیّه دختر عبدالمطَّلب است. او از علاقه مندان على (علیه السلام) و در دوران غربت پس از ارتحال پیامبراکرم (صلى الله علیه وآله) تا به خلافت رسیدن امام (علیه السلام) همراه حضرت بود. زبیر وقتى دید على (علیه السلام) را با اهانت به مسجد مى برند با شمشیر به آنها حمله کرد و خروش برآورد: «یا مَعْشَرَ بَنِى هاشِم أَیُفعَلُ هذا بعلىّ و أَنْتُم أحیاء; آیا شما زنده اید و با على اینگونه رفتار مى شود».

او از وفاداران به امام على (علیه السلام) بود، وقتى على (علیه السلام) فرمود: وفاداران من فردا صبح با سرهاى تراشیده و همراه با سلاح به منزل من بیایند، تنها سلمان، ابوذر، مقداد و زبیر به وعده خود وفا کردند; و نیز در شوراى شش نفره اى که عمر تشکیل داد او حامى على (علیه السلام) بود. امّا سرانجام دنیا او را فریفت و فتنه جمل را به پا کرد و در همین فتنه کشته شد و امام (علیه السلام) شمشیرش را گرفت و فرمود: «سَیْفٌ طَالَما جَلى الکَرْبَ عن وَجْهِ رَسولِ الله... ; چه زمان طولانى این شمشیر گرد اندوه از چهره رسول خدا زدود».

و آن حضرت فرمود: تا زمانى که فرزند زبیر یعنى عبدالله به دنیا نیامد او از ما اهل بیت بود، امّا عبدالله سبب گمراهى او شد.

7. على (علیه السلام) در جلسه اى که جمعى از صحابه پیامبر (صلى الله علیه وآله) از جمله أنَس بن مالِک حاضر بودند، فرمود: اى حاضران، کدام یک از شما با گوش خود شنیده است که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در غدیر خم فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلىٌّ مَوْلاه »

جمعى از جاى برخاستند و گواهى دادند ولى انس بن مالک شهادت نداد، امام به او فرمود: چه چیز باعث شد که شهادت ندهى؟ گفت: پیر و فراموش کار شده ام. امام فرمود: «اللّهُمَّ إن کانَ کاذِباً فَارْمِهِ بَیْضاءَ لا تُخْفِیها العِمامَة ; خدایا اگر دروغ مى گوید سفیدى (بیمارى پیسى) در صورتش پدید آور که قابل مخفى کردن با عمامه نباشد». او به این بیمارى دچار شد و تا آخر عمر با او بود.

نمونه هاى دیگرى که علاقه مندان مى توانند به تاریخ مراجعه کنند عبارتند از: عبدالله بن زبیر، عبدالله بن عمر، أشعث بن قیس، عبیدالله بن عباس، شریح قاضى، شمربن ذى الجوشن، شبث بن ربعى، عمر سعد.

(1) - تفسیر نمونه، ج 7، ص 11 .
(2) - تفسیر قمى، ج 1، ص 248 .
(3) - سفینة البحار، مادّه «سعد»




مطلب بعدی : « عبادت خالصانه »       


پیامهای عمومی ارسال شده

+ بسمه تعالی میلا باسعادت کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه برتمام محبین اهلبیت مبارک باد التماس دعا